شاهين وايران جوان در گرداب بي تدبيري!


حاصل سه دوره حضور تيم شاهين در فوتبال ليگ برتر به علت بي تدبيري بعضي از مسولينش سقوط به ليگ يك بود و ايران جوان هم كه خود را با اقتدار به پلي اف رسانده بود به همين دليل نتوانست به ليگ برتر صعود نمايد. سپردن تيم به افراد غيرفوتبالي به ويژه بانك صادرات تهران ، مشاوران نا آگاه وبدون تجربه افراشته در بوشهر و هزينه هاي هنگفت و ولخرجي هاي بي حد مرز مي تواند  يكي از عواملي باشد براي سقوط  شاهين بوشهر به ليگ يك. اما عامل اصلي سقوط شاهين جام حذفي بود تيمي كه هزينه هاي كمر شكن را با خود يدك مي كشيد با آدم هاي تحميلي و با حاشيه هاي فراوان قطعا نمي توانست در دوجام موفق شود به همين  منظور بايد يكي را انتخاب مي كرد ماندن در ليگ برتر يا قهرماني در جام حذفي! روزي كه شاهين به فينال جام حذفي رسيد ما با تيتر بزرگ نوشتيم شاهين را قرباني جام حذفي نكنيد اما آن روزها را اگر به ياد آوريم همه گوش ها كر شده بود وچشم ها هم توان ديدن واقعيت ها را نداشت به ويژه گوش و چشم مسولين تيم كه همه به فكر خريد كت وشلوار  و يا دوختن آن براي روز بازي فينال و حضور در جايگاه استاديوم حافظيه شيراز براي بلند كردن جام با دستان خود بودند به خيال آنكه با قهرماني در جام حذفي به بازي هاي آسيائي بروند . اما فينال برگزار شد و هرگز دست آنها به جام حذفي   نرسيد و آرزوها همه برباد رفت!  تا آن روز هيچكس نگفت كه اگر جام حذفي را از دست بدهيم با ليگ برتر چه بايد كرد؟ به همين خاطر افراشته مرد پول آور شاهين و مرد متعصب استان بوشهر كاسه صبرش لبريز شد و استعفاء داد. تمرينات تعطيل شد.درخشان به هدف خود نرسيد مقدار پولي برداشت وبه تهران رفت تا با آن لبخند همسر را بدست آورد و به زندگي خود به خوشي ادامه دهد. تيم ماند و بوشهرها و كوله باري از ابهامات. عاقبت شاهين به اين نتيجه رسيد كه با مربيگري كامياب بازي ها را ادامه دهد اما انتخاب اشتباه اين بوشهري هم باعث نجات شاهين در ليگ برتر نشد و در اولين ايستگاه ليگ يك اتوبوس تيم شاهين رابا كليه سرنشينان آن  به آقاي گزي كه با مصاحبه هاي خود در مطبوعات وصدا وسيما سهم زيادي در سقوط تيم داشت تحويل داد تا هم جام حذفي را از دست داده باشيم وهم ليگ برتر را و نتيجه تمام اين بي تدبيري ها فروش اين تيم به جكم دادگاه !. مسولين ايران جوان هم دقيقا در بازي پلي اف همان مسيري را طي كردند كه شاهين در جام حذفي پشت سر گذاشت.چاپ بنر و قول پاداش و وعده هاي بيشمار وفراموشي تيم ، همه تصور مي كردند كه بازي با تيم زاگرس با نتيجه 10 بر صفر به سود ايران جوان به پايان رسيده است! مسولين وهوداران مشغول گرفتن جشن رفتن به ليگ برتر بودند و هرگز فكر نمي كردنند كه فوتبال بي رحم است تا اينكه يك لحظه در ورزشگاه بوشهر از خواب غفلت بيدار شدند. هنوز مسولين ايران جوان چشم باز نكرده بودند كه سوت پايان بازي توسط داور با نتيجه تساوي يك بر يك به صدا در آمد و افسوس بوشهر ها ونگاه به بازي برگشت در ورزشگاه بروجرد ويا بهتر است بگويم در يكي از پارك هاي بروجرد .به جرات مي توان گفت كه ايران جوان به خاطر بي تدبيري ، سهل انگاري و رويائي فكر كردن بعضي از مسولينش در اين دوبازي بازنده نيمكت خود شد به ويژه در بروجرد.  مسولين هرگز اين نيمكت را نديدند حتي در دوبازي آخر. نداشتن يك سرپرست ميداني و آگاه وتوانمند و حضور بعضي  افراد خود خواه وبعضا بدون سمت بر روي نيمكت كه توانستند با دخالت هاي بي مورد تمركز وقدرت تصميم گيري  را از مشاور فني و سرمربي ودستياران او در اين دو بازي بگيرند.ايران جوان 63 ساله در مقابل تيم نوپاي زاگرس در بروجرد به خاطر عملكرد بسيار ضعيف بعضي از مسولين كه تيم را همراهي ميكردند به ويژه سرپرست تيم موجب گرديد تا فدراسيون فوتبال ومسولين تيم زاگرس هر كار كه دلشان مي خواهد  با ايران جوان بكنند تا اين تيم به ليگ برتر نرسد! ايران جوان در بروجرد  واقعا مظلوم  و غريب بود!!